به نام قدرت مطلق الله

جلسه لژيون پدربزرگ معنوی (جناب آقای محمد فنائی )مورخ 90/12/15  با دستور جلسه چرا به کنگره می آئیم با استادی مسافر نادر اسدی راس ساعت 19شروع بکار نمود .

http://www.up-pic60.ir/upload/usklcz3am1nccvzw32mp.jpg

استاد اینچنین فرمودند:
                                             
                     آنچه باور است محبت است و آنچه نيست ظروف تهي است 

                   دوستان تنها پيوند محبت ما را در کنار يکديگر متصل خواهد نمود 
                                   سلام دوستان نادر هستم يک مسافر :                      
  از آقاي فنائي سپاسگزارم که مسئوليت استادي جلسه را به من واگزار نمود تا خدمت کنم 
موضوع دستور جلسه امروز : چرا به کنگره مي آييم و هدف ما از اين آمدن و رفتنها چيست ؟به دنبال چه هستیم؟
   من ابتدا موضوع را به مشارکت مي گزارم تا از ديدگاهاي دوستان استفاده نمائيم
مسافر خسرو: در زمان سوء مصرف واقعاً خسته شده بودم از زندگي کردن نااميد بودم و هميشه با افکاري پوچ و فکري پريشان روز را بسر مي بردم تا اينکه ديدم اين چه زندگي است که من براي خودم و خانواده ام درست کرده ام به چه سمت و سوئي دارم مي روم و متوجه شدم که بايد خودم فکر خودم باشم که خدا را شکر کنگره 60 را يافتم و با آمدن به اين مکان نور اميد در من تابيده شد و الان هم سومين ماه سفرم را شروع کرده ام 
   مسافر روح الله: در محيط کار و زندگي اسير افکار افيوني شده بودم با چراهاي زيادي روبرو بودم و هر روز حالم بدتر مي شد ديگر حتي آن کارائي لازم را نداشتم زود خسته مي شدم ولي پس آمدن به کنگره در همين مدت سفر سه ماهه حالم خيلي بهتر شده و کم کم دارم از آن افکار افيوني فاصله مي گيرم 
     مسافر علي:همانطور که دوستان گفتند من هم از مصرف مواد خسته شده بودم و ديگر حال خوبي برايم نداشت و به اميد رهائي وارد اين مکان مقدس شدم که خدا را شکر رها شدم ولي مطالب کنگره اينقدر شيرين بوده و هست که مرا مجذوب خود کرد. 
     مسافر مصطفي: در ابتدا برادرم با کنگره آشنا شدند و پس از ايکه به رهائي رسيدند و با توجه به اينکه ما با هم مصرف ميکرديم و ديدم ايشان ديگر اصلاً مصرف ندارند و حالشان از قبل هم خيلي بهتر شده به پيشنهاد ايشان آمدم و پس از چند جلسه متوجه شدم که اينجا با بقيه مکانها که از ديگران شنيده بودم انگار تفاوت دارد و موضوع فقط درمان اعتياد نيست ،درسهاي خود شناسي و خداشناسي هم تدريس ميشود خلاصه مطالب جلسات و لژيون برايم لذت بخش شد و حال خوشي پيدا مي کنم که در کل مشکل را در خودم يافتم .
     مسافر مجيد :زماني که متوجه شدم يک مصرف کننده و معتاد شده ام اقدام به ترک نمودم و با اينکه من در آلمان زندگي مي کنم و آنجا هم با بهترين دارو و قرصهاي مختلف ترک کردم بعد از شش ماه ديدم هنوز هم دارم از قرصهاي آرام بخش استفاده مي کنم و روز به روز دوز اين قرصها بالاتر مي رود که نه تنها حالم بهتر نشد بلکه از نظر فکري هم دچار مشکل شده ام ، آرام و قرار ندارم و دچار افسردگي شديد هم شده ام که کنگره 60را يکي از دوستان بمن معرفي کرد و امروز خوشحالم که به کنگره مي آيم و با راهنمائي استاد عزيز مصرف قرصها کاملاً قطع شده و حال خوبي پيدا کرده ام ،همبستگي و صداقتي که بين بچه هاي لژيون مي بينم به دلم نشست و مرا شيفته خود کرده و لذت مي برم .
    مسافر رسول :بارها اقدام به ترک کردم ولي فايده اي نداشت ،شش ماه خواب نداشتم و زندگي کردن برايم معنايي نداشت و انواع چراها را با خود داشتم ،آرامش در کار و محيط زنگي نداشتم زود خسته مي شدم و از همه کس و همه چيز بدم مي آمد ولي امروز که چند ماهي از سفرم مي گذرد اکثر اين مشکلات حل شده است و کار قبلي را هم که قلم زني بود شروع کرده ام و حس مي کنم هر روز حالم بهتر از روز قبل مي شود مثل اينکه گم گشته ام را در اين جا يافتم .
    استاد : از مشارکت دوستان ممنونم و حال مي خواهيم بررسي کنيم و ببينيم چرا به کنگره مي آييم ؟ هدف ما از آمدن به کنگره چيست ؟ ما به دنبال چه هستيم ؟ 
ما بايد تکليف خود را مشخص کنيم و هدف را تعيين نمائيم و جواب سئولات فوق را عملاً بدانيم 
   ديديم و شنيديم که همه دوستان در مشارکتهايشان به نوعي عنوان کردند که بدنبال حال خوش هستند و اين حال خوش را تنها در کنگره بدست آورده اند و قبل از آمدن همگي دچار نااميدي و ترس و پريشاني شده بودند صادقانه بگويم من هم خودم با اينکه جهت تهيه مواد و مصرف مشکلي نداشتم اما هر روز حالم بدتر از قبل شده بود احساس پوچي مي کردم با خودم مي گفتم اين هم شد زندگي سن ما هم که به چهل سالگي رسيد پس ما چه لذت و خوشي از اين زندگي برديم کم کم هم که در سرازيري عمر داريم جلو مي رويم پس معناي خوشي و دنيا اين بود که چند صباحي بياييم و در جواني کار کنيم حالا هم معتاد شويم و بقيه عمر را هم در کنار اين بساط بسر بريم صبح که از خواب بيدار مي شدم فکر ذغال سرخ کردن ،کشيدن مواد و فکر اينکه نکند ترياکمان ته بکشد و... بعد هم که نئشه مي شدم تازه به فکر کارهاي عقب افتاده ،تا مي آمدم به خود بِجُنبَم ظهر شده بود و هيچ کاري نکرده بودم بعد از ظهر هم که اداره ها تعطيل بود و کارهاي من هم انجام نشده اعصابم خورد مي شد و مي گفتم فعلا مصرف کنم از فردا صبح اول وقت بيدار مي شوم و به کار هايم رسيدگي مي کنم ،غافل از اينکه فردا هم...
   بر اثر جهل و ناآگاهي براي بدست آوردن حال خوش هر روز بيشتر مواد مصرف مي کردم و در پيله اي که به دور خود تنيده بودم گير کرده و حاضر به شکافتن اين حصار نبودم چرا که انسان هميشه مي خواهد در داشته هاي خود باقي بماند و اين ترس از ناشناخته ها عامل بازدارنده در رسيدن به حال خوش است و دنيا و تمام لذتها را در آنچه دارد مي بيند و حاضر نمي شود از اين زندان نامرئي بيرون بيايد .
   ولي روزي که همسفرم پيام کنگره را به من داد و گفت نمي خواهي رها شوي مثل آقا رسول ،که خنديدم و گفتم مگر اسير يا زنداني بوده که حالا رها شده. توضيح داد که اين جائي که آقارسول رفته بيماري اعتيادش را درمان کرده و از دام اعتياد رها شده است . اين کلمه فکر مرا مشغول بخود کرد و چند روزي دائماً درگيرش شده بودم تا تصميم به آمدن به کنگره گرفتم .
    با آمدن به کنگره با اينکه منيت بسيار زيادي داشتم ، آنرا شکستم و حرکت خود را با خدمتهاي اوليه، مشارکت ،خواندن نوشتارها ،اعلام سفر ، به موقع سر کلاسها و لژيون حاضر شدن و...آغاز نمودم که خدا را شکر سفر موفق و خوبي هم داشتم .
    در سفر اول بيشتر انرژي خود را صرف درمان کردم و از حاشيه ها سعي کردم دوري کنم خود را تسليم مطالب کنگره و آموزشهاي راهنماي عزيزم کردم پله ها را بدرستي و دقيق اجرا کردم و هر مشکلي که داشتم تنها از راهنمايم راهکار گرفتم چرا که مي ديدم افرادي که از غير از راهنماي خود ،راهکار و مشورت مي گيرند دچار يک نوع دوگانگي مي شوند و نه تنها سفر خوبي ندارند بلکه به حاشيه مي روند و هدف اصلي خود را گم کرده و بسياري از آنها حتي قبل از رهائي کنگره را ترک کردند .
    با تغيير نگاه و ديدگاه خود مي توانيم از اين وضع نابسامان نجات پيدا کنيم ما بايد پيامها و حرمتها را با گوش جان بفهميم و عمل نمائيم تا با حرکت خوب در اين راه به حقيقت رهائي برسيم .
    مثلاً مشکل گريز را که براي خيلي از سفر اولي ها بوجود مي آمد راهکارش را از استادم اينگونه گرفتم فرمودند :هنگام مصرف دارو خودت همان قدر مشخص است جدا مصرف کن و آن که مي خواهي اضافه مصرف کني کنارت بگذار و فکر کن که اگر مصرف کردي چه مي شود و اگر نکردي چه خواهد شد ؟ اگر مصرف کردي اولاً سفرت خراب مي شود دوماً هيچ موقع حتي بعد از رهائي از ذهنت بيرون نمي رود که در فلان مقطع سفر اشتباه کردي و گريز زدي و هميشه به يادت مي آيد و باعث ناراحتي و کثر انرژيت مي شود و حتي از ذهن راهنما و ديگران هم بزودي پاک نمي شود پس بهترين راه را خودت فکر کن و انتخاب کن ،که با عمل به اين مسئله از دام گريز هم خدارا شکر بخوبي عبور کردم و امروز خوشحال هستم از سفر خوب و رواني که داشتم .
    سفر اول نياز به تلاش و صبر دارد تا به آرامش و حال خوش برسيم ما يک شبه نمي توانيم به درمان برسيم چرا که همه چيز تدريجي و در مدت زمان مشخصي بدست مي آيد و هيچ عملي دفعي نيست و به يک باره اتفاق نمي افتد.
    وقتي وارد سفر دوم شدم نقش آموزشهائي که پايه گزاري آن در سفر اول بود ،تأثير آن در زندگي برايم بهتر روشن شد و بيشتر علاقمند به کنگره شدم چرا که دريافتم تنها راه آزادي و رسيدن به حال خوش دانستن ناشناخته ها و دوري از ضد ارزشهاست که باعث مي شود هدف خود را بفهميم که همانا رسيدن به فرمان عقل و تعالي انسان در اين حيات و حياتهاي ديگر است .انشاالله که با حرکت در صراط مستقيم به اين عمل والا که همان مقام انسانيت است نزديکتر شويم