جلسه لژیون پدربزرگ معنوی
به نام قدرت مطلق الله
جلسه لژيون پدربزرگ معنوی (جناب آقای محمد فنائی )مورخ 90/12/15 با دستور جلسه چرا به کنگره می آئیم با استادی: مسافر نادر اسدی راس ساعت 19شروع بکار نمود .

استاد اینچنین فرمودند:
آنچه باور است محبت است و آنچه نيست ظروف تهي است
دوستان تنها پيوند محبت ما را در کنار يکديگر متصل خواهد نمود
از آقاي فنائي سپاسگزارم که مسئوليت استادي جلسه را به من واگزار نمود تا خدمت کنم
موضوع دستور جلسه امروز : چرا به کنگره مي آييم و هدف ما از اين آمدن و رفتنها چيست ؟به دنبال چه هستیم؟
ما بايد تکليف خود را مشخص کنيم و هدف را تعيين نمائيم و جواب سئولات فوق را عملاً بدانيم
ديديم و شنيديم که همه دوستان در مشارکتهايشان به نوعي عنوان کردند که بدنبال حال خوش هستند و اين حال خوش را تنها در کنگره بدست آورده اند و قبل از آمدن همگي دچار نااميدي و ترس و پريشاني شده بودند صادقانه بگويم من هم خودم با اينکه جهت تهيه مواد و مصرف مشکلي نداشتم اما هر روز حالم بدتر از قبل شده بود احساس پوچي مي کردم با خودم مي گفتم اين هم شد زندگي سن ما هم که به چهل سالگي رسيد پس ما چه لذت و خوشي از اين زندگي برديم کم کم هم که در سرازيري عمر داريم جلو مي رويم پس معناي خوشي و دنيا اين بود که چند صباحي بياييم و در جواني کار کنيم حالا هم معتاد شويم و بقيه عمر را هم در کنار اين بساط بسر بريم صبح که از خواب بيدار مي شدم فکر ذغال سرخ کردن ،کشيدن مواد و فکر اينکه نکند ترياکمان ته بکشد و... بعد هم که نئشه مي شدم تازه به فکر کارهاي عقب افتاده ،تا مي آمدم به خود بِجُنبَم ظهر شده بود و هيچ کاري نکرده بودم بعد از ظهر هم که اداره ها تعطيل بود و کارهاي من هم انجام نشده اعصابم خورد مي شد و مي گفتم فعلا مصرف کنم از فردا صبح اول وقت بيدار مي شوم و به کار هايم رسيدگي مي کنم ،غافل از اينکه فردا هم...










